ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا

من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا

جان و دل پر درد دارم هم تو در من می‌نگر

چون تو پیدا کرده‌ای این راز پنهان مرا

ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک

نیست جز روی تو درمان چشم گریان مرا

گرچه از سرپای کردم چون قلم در راه عشق

پا و سر پیدا نیامد این بیابان مرا

گر امید وصل تو در پی نباشد رهبرم

تا ابد ره درکشد وادی هجران مرا

چون تو می‌دانی که درمان من سرگشته چیست

دردم از حد شد چه می‌سازی تو درمان مرا

جان عطار از پریشانی است همچون زلف تو

جمع کن بر روی خود جان پریشان مرا


عطار | سنبور مرا ,تو ,چون ,روی ,جان ,درمان ,تو در ,تو درمان ,چون تو ,روی تو ,پنهان مرامنبع

شعر 005

شعر عطار 004

شعر 003 عطار

شعر 002 عطار

شعر 001 عطار

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

باربری و اسباب کشی منزل بهداشت فروش اینترنتی قطعات بیل مکانیکی Pc400 آموزش زبان چینی بیمه ایران نمایندگی نوبنیاد پروژه و تحقیق دکتر مجتبی احمدی نژاد تولید کننده نایلون شیرینگ عمده دانلود رایگان